سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روسری وا کن و لبخند بزن

 

به قلم دست نخواهم زد اگر

ذره ای دور شوی

یا فراموش کنی قلب مرا

صبر بکن

جملاتم همه درگیر نگاهت

تو نگاهی بنما

روسری وا کن و لبخند بزن

ببر از من دل و هوش و

هرچه بود و هرچه هست

من برای رقص نیلوفر شب

پشت آن چشم سیاه

من برای پیچ های تند و تیز

لای موهای ظریفت

شعر باید بشوم

شعر باید بشوم

شعر باید بشوم...


#هونام



[ جمعه 95/2/24 ] [ 11:20 عصر ] [ سهیل ]

بزرگترین دروغ تاریخ

 

سخت می شد به چشمانت زل زد

و بازی دیر پلک زدن را باخت.

چه آسان محو شدم

آهن هنگام که چشمانت

سیلی محکمی از چهره ام را

به عمق چشمانم زد

با آن لبخند تلخ مصنوعی...

و من آن روز بزرگترین دروغ تاریخ را

به تصویر کشیدم...


#هونام



[ شنبه 95/2/18 ] [ 1:52 عصر ] [ سهیل ]

خاطره لعنتی

 

سخت بود...

اما تو...به یاد بیاور

به یاد بیاور ابر را،آسمان را

باران را

در خاطرت هست؟

من بودم،تو بودی و جتری که هرگز باز نشد

درخیابانی بیشتر شبیه به خرابه های ونیز

و ردپاهایی خون آلود که پیوسته پشت سرمان بود

فراموش کردنش آسان بود

و من هزاران بار فراموش کردم

این خاطره ی لعنتی را !

 

#هونام



[ دوشنبه 95/2/13 ] [ 2:39 عصر ] [ سهیل ]

دختر زمستان

 

لمس کن خاطره ها را

پشت این قاب بلند...

قلبی از جنس زمستان شاید

که در آغوش طبیعت خوابید

به تماشای بهاری دم مرگ


#هونام



[ شنبه 95/2/11 ] [ 2:42 عصر ] [ سهیل ]

هرشب خیال می شوم!

نیستی اما...

من خیال می شوم گاهی

تا دستت را بگیرم 

و به آن سوی ابرها ببرم

جایی بالاتر از تمام قوانین دنیا

بر روی قالیچه ای از جنس رنگین کمان.

تو باشی ، من باشم و یک تکه ابر !

تو لبخند بزنی...

و من هربار یک قاشق پر از احساس را

درون قلبم حل کنم

آنقدر لبخند می زنی که لبریز می شود احساسم

از گوشه چشمانم میچکد !

و چه شیرین است خیال با تو بودن

هرشب خیال می شوم !

 

#هونام



[ جمعه 95/2/10 ] [ 5:8 عصر ] [ سهیل ]

برچسب‌های وب

دیگر امکانات


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 13978

پیوندها

سایت آوازک

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]