خاطره لعنتی
سخت بود...
اما تو...به یاد بیاور
به یاد بیاور ابر را،آسمان را
باران را
در خاطرت هست؟
من بودم،تو بودی و جتری که هرگز باز نشد
درخیابانی بیشتر شبیه به خرابه های ونیز
و ردپاهایی خون آلود که پیوسته پشت سرمان بود
فراموش کردنش آسان بود
و من هزاران بار فراموش کردم
این خاطره ی لعنتی را !
#هونام
[ دوشنبه 95/2/13 ] [ 2:39 عصر ] [ سهیل ]